ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم
امید ز هر کس ، بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو بر خاست ، نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن این صید از آغاز غلط بود.
حالا که رماندی و رمیدی ، رمیدیم
تویِ شیرینی ، تو اول ! قند ، دوم میشود !
مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم میشود
بین قطاب و گز و نُقلِ محلّی ، ساده است
حدس اینکه طعم لبهای تو چندم میشود !
گل را به عزیزان میدهند و محبت را به مهربانان !
کدام لایق تو باشد که هم عزیزی و هم مهربان
تو بریدی
من دوختم
تو دل
من چشم به راهت . . .