loading...
سایت تفریحی و سرگرمی ویکتور چت | چت روم فارسی | ویکتوریا چت
What بازدید : 65 پنجشنبه 1393/07/03 نظرات (0)

هر روز
تمام نیمکت های 5 بعداز ظهر را بی تو مینشینم
تمام شعر های بی تو را مرور میکنم
و تمام ساعت های 7 عصر را بی تو به خانه برمیگردم
اما...
من که دو پا بیشتر ندارم...
صدای نداشته ی قدم هایت را چه کنم

 


گروه سرگرمی ROZANEH

 

 

 

بعضي وقت ها آدم دلش ميخاد يكي بهش گيربده

 

ازش بپرسه كجايي؟كجاميري؟كي ميايي؟ 

 

زود برو خونه...

 

رسيدي زنگ بزن...هواسرده لباس بپوش  

 

 تا ديروقت بيدارنمون..

 

.حتي باهات قهركنه ...باهاش قهركني نازتو بكشه

 

 نصفه شبي بهت اس بده كه بدوني 

 

 تو بي خوابي هاشم به يادته..

 

.بايد يكي باشه نگرانت باشه بايد يكي باشه بهت بگه 

 

 مواظـــــــــــــــب خودت بـــــــــــــــاش

 

 

 

 

 

www.ROZANEHONLINE.com

 


 به خاطر کندن گل سرخ ارّه آورده‌اید؟
چرا ارّه؟

فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو!
خودش می‌افتد و می‌میرد!

--

 

www.ROZANEHONLINE.com

 

 

 

او که میماند نخواهد رفت

 

او که رفته است نخواهد رسید

 

او که رسیده است پشیمان است

 

این همه از شکستن سکوت

 

چه عاید آینه شد

 

رفتن هم حرف عجیبی

 

شبیه اشتباه آمدن اشت

 

تو بگو...

 

دایره تا کجای این نقطه خواهد گریست

 

سید علی صالحی

 



www.ROZANEHONLINE.com

 

 

 

گفتند مسافری که بدون خداحافظی برود
بی شک باز خواهد گشت..
دلم هوای تمام سلام های بدون خداحافظی ات را کرده است
همین حالا...همین حالا که ابری نیست
بارانی نیست..وچتری نیست
ولی من خیس تمام خاطرات توام
سرشار از بوی عشق
دلگیر از تمام سکوت
دلشکسته ترین رویای آب
خراب و خراب
بوی عشق میآیدازاین سکوت..ازاین باران های نیامده
ازاین خوابهای غبارگرفته
که با خیالت شکسته و کوتاه میشوند
راستی دلم هوای شعرهایت ا کرده
وچقدر دلم چیزهای محال را میخواهد
مثل خودت
دلم غزل نو میخواهد...نه شاعرانه های رنگ باخته قدیمی
فقط یک بیت از تو کافیست تا باران ببارد
نه از ابرهای پاییز
که از دلم
دلم یک تنفس ساده میخواهد
با رنگ یک سلام
بدون هیچ رفتنی
راستی تو که بی خداحافظی رفته ای
با سلامی بازخواهی گشت؟
...............
تا یادم نرفته بگویم
دیوار هم درسیاهی بیتفاوتی فراموش میکند نقش هایش را
تا نقش های خیالت باقیست روی دیوار دلم
برگرد
نگذار سکوت و بی تفاوتی عادت دلم شود
وقتی که برگردی برای نابینا نور و سیاهی یکیست

 

www.ROZANEHONLINE.com

 

 

 

به راحتی قدم گذاشته ای در دلم..مثل نسیم در دل دشت
اما به راحتی نرو..مثل قاصدکی سوار برباد
یا دستی که هیچگاه به دور شانه ام حلقه نخواهد زد
یا سایه ای که میگریزد از نور...
به راحتی نرو...که به پای ماندنت دلم را داده ام
شبهای تنهایی ام را پرکرده ای با ستاره های اشک
و من باز برای ماندنت دلم را داده ام
به راحتی نرو...که برای ماندنت صبرم را داده ام
وروزهایم که پراز لبخند های اجباریست
تا کسی به دلشکستگیهایم پی نبرد
به راحتی نرو...که به پای ماندنت عمرم را داده ام
اگر بروی انگار زندگی نکرده ام
چرا که زندگی من تویی
پس به راحتی نرو...

 

www.ROZANEHONLINE.com

 

 

 

خیلی وقت است که از عاشقانه هایم نیزمیترسم
نکند تو را از من بگیرند
اصلا عاشقانه هایم نه...
مثلا همین ساعت زنگدار که تورا بیدار میکند
یا همین سرمای شدید که تورا در برمیگیرد
یا خورشید که به دستهایت میتابد
یا ماه که به صورتت میپاشد
یا باد که در موهایت میپیچد
یا ستاره ا ی که به چشمانت لبخند میزند
وتو بی تفاوت تر ازهمیشه میگذری
از تمام اینها میترسم
بوی عطری که به تن زده ای
یا دیواری که به آن تکیه میکنی
دستکشی که دستهای سردت را در گرمایش محو میکنی
اصلا همین خیابان همیشگی که ازآن عبور میکنی
از روزهای بارانی میترسم که قطره ای باران
به صورتت میلغزد و طعم بوسه های آب را به یاد خاطره میاورد
از روزهای آفتابی میترسم که هرشعاع خورشید تمام وجود تورا دربرمیگیرد
از شبهای مهتابی میترسم که خرمن خرمن نقره سفید به صورتت میپاشد
اصلا از چشمهای خودم میترسم که هرگاه به آن خیره میشوی
مرا یادت میرود
میبنی چقدر حسودم کرده ای؟
از کلمه عشق میترسم که تورا در برگرفته و مرا سوزانده است
اصلا چه معنی دارد که تو با ساعت زنگدار بیدار میشوی
؟
یا چه معنی دارد که توعاشق عاشقانه های من شوی
وقتی من اینجا روبروی تو نشسته ام
و به چشمان خفته ات زل زده ام
بی شک با یک بوسه بیدار خواهی شد
ساعتت را بردار
به باد هم بگو دیگر حق ندارد در موهایت بپیچد
یا دیواربه چه حقی تکیه گاه تو میشود؟
یا ماه به چه حقی به صورتت میپاشد
تو فقط در من ترانه هستی
ومن با تو نسیم
ومن با تو یک ستاره ام و بی تو هیچ
باران من هستم به صورتت
ماه من هستم نقره گونه ات
دیوار من میشود تکیه ات
باد من میشوم به نوازشت
خورشید من میشوم به گرمای تنت
و تنها من میشوم ستاره ات
و تنهاترین ستاره ات

عشق سالاری مرا ببخش
تو مرا اینگونه جبار و زورگو کرده ای
با مهربانی ات
حالا به عاشقانه های حسودم خرده نگیر
وقتی تو هستی به اب و باد و زمین نیز زور میگویم

 

روزنه آنلاین

 


امروز کودکی ام را صدا زده ام
صادقانه...کودکانه... می آیی برویم تا پای کوه
یک دسته گل  وحشی آبی بچینیم و برگردیم؟
میآیی برویم تا پای کوه..صدا بزنیم
آیییییی
و صدایمان برگردد
وچقدرذوق میکنیم که حتما کسی از پشت کوه جوابمان را میدهد
میآیی پسین های دلتنگی به زیر باران برویم
تا خانه مادربزرگ..و چه طعمی دارد خرما های خشک
وگردوهای  تازه
میآیی پنهان شویم از هم وهمیشه تو مرا زودتر پیدا کنی
ومن همیشه بازنده باشم؟
چرا که تورا هیچوقت پیدا نکرده ام
میآیی با هم قهر کنیم
وتو هیچوقت پیش قدم نشوی
ومن همیشه زودتر به پیشباز مهربانی برای آشتی بیایم
آخر تو غروری داری که نباید هیچوقت خرد شود
اما من دلی دارم که هیچوقت طاقت دوری تورا ندارد
میآیی قلک های دلتنگی  مان را بشکنیم
و هیچ  پس اندازی نکنیم  کینه هایمان را..چرا که
همیشه محبت بیشترش خوب است
وکینه هیچش خوب نیست
میایی روسری آبی مرا بیاوری
تا گیسوهای بافته بلندم را پنهان کنم
تامرد همسایه گوشم را نکشد
من از مرد همسایه بسیار بدم میآید
میایی فصل بهار..همسایه دلم شوی؟
من از تمام پاییزهای خسته
بی تو
بی تو
بی تو
بیزارم
میایی مشق های کودکی مرا..بر کاغذهای کاهی
مچاله کنی؟
میآیی خودت را برکاغذی سفید با رنگ آبی
برایم نقاشی کنی
میایی مرا با رنگهای سبز خاطره کنی؟

میایی دریک پسین اردیبهشت 
مرا از کودکی ام به مهربانی خودت برسانی
؟
من  تمام خوابهای کودکیم را فراموش کرده ام
میآیی مرا به خوابهای بزرگی خودت ببری
؟؟
میایی شبی در بازوهای کودکی
آغوش خاطره و جوانی بگشایی
و صبح دم  به پابوس زندگی جاودانه برویم؟

دیگر از مشق های کودکی برکاغذهای کاهی خبری نیست 
تو که بیایی تمام مشق های زندگی  قشنگ خواهد بود
برروی کاغذهای سفید با رنگ سبز
همان که تو خیلی دوستش داری

 

http://www.rozanehonline.com

 

 

 

گاهي كه دلت تنگ ميشود

 

گاهي كه خيالت دور

 

گاهي كه دلم تنگ ميشود

 

گاهي كه خيالم به تو مسرور

 

گاهي كه ترانه هايت همه سنگ ميشوند

 

گاهي ابر..گاهي باد..گاهي باران

 

باران كه ميبارد ديگر

 

خيالي نيست..

 

آخر دلتنگي مرا ..تورا..با خود ميبرد

 

تا دريا..دريا كه ميبارد

 

هم خيالي نيست

 

آخر غبار نفسهاي مارا

 

ميبرد تا خود خود ستاره

 

ستاره هم كه دلگير ميشود

 

خيالي نيست..آخر

 

آسمانش خيلي زيباست

 

دلگيريش را باد ميسپارد به ابر

 

ابر كه بغض ميكند هم خيالي نيست

 

آخر قطره هايش را ميسپارد به خاك

 

خاك كه ترك بر ميدارد هم خيالي نيست

 

آخر ميخواهد دلتنگي مرا

 

دلتنگي تورا..دلتنگي ستاره را

 

ابر را..باد را..آسمان را..

 

دريا را..سكوت را..نسيم را..

 

ميخواهد مرا..تورا..سبز كند در اغوش خدا

 

پس ديگر دلتنگ نشو...مهربان

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به سایت رسمی ویکتور چت خوش آمدید این سایت تنها سایت رسمی چت روم ویکتور چت بزرگترین چت روم فارسی زبان می باشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چند درصد این سایت را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 649
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 665
  • باردید دیروز : 70
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 883
  • بازدید ماه : 1,787
  • بازدید سال : 11,801
  • بازدید کلی : 114,713