loading...
سایت تفریحی و سرگرمی ویکتور چت | چت روم فارسی | ویکتوریا چت
What بازدید : 77 سه شنبه 1393/11/07 نظرات (0)

ب بابام میگم
من دو هفتس مریضم حداقل برو دوتاقرص برام بگیر
گفتش من اگه حال داشتم برم داروخونه ک الان تو اینجا نبودی
.
.
.
ناموسا تو عمرم اینطوری قانع نشده بودم


یه ﺑﻮﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﺎﺩ…
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﻮ ﮐﻨﯿﺪ؟؟
.
.
.
.
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻦ؟؟
.
.
.
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ…
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻨﺪ ﺫﻫﻨﯿﻦ
.
ﺧﺐ ﻣﺸﺨﺼﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﻣﯿﺎﺩ
.
ﻫﻨﻮﺯ ﻧﮕﺮﻓﺘﯿﻦ؟؟
.
بهمنه دیگه !!!! ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺳﻮﺳﻦ ﻭ ﯾﺎﺳﻤﻦ ﺁﯾﺪ…


بالاخره با تلاش و پیگیری مسئولین
اسامی چند تن از عاملان فساد بزرگ مالی اخیر فاش شد…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ب.س : بل و سباستین
پ.ش : پسر شجاع
پ.پ.ش : پدر پسر شجاع
پ.و.م : پت و مت
ح.د.د.م : حنا دختری در مزرعه
خ.م : خرس مهربون
گ.ا : گوریل انگوری
م.ک : میتی کومان…!!!
.
وطنم… پاره ی تنم…


تمام پروژه های عمرانی ایران نصفه و نیمه رها شدنبه جز ….
.
.
.
.
.
.
.
آسفالت کردن دهن ملت که با قدرت ادامه داره


تو مترو دختره پرسید صادقیه میخوام برم.
گفتم باید خطت رو عوض کنی،
اونم از تو کیفش سه تا سیم کارت درآورد
گفت،ایرانسل بهتره یا همراه اول!!
هیچی دیگه، شونزده نفر از مسافرا خودشونو پرت کردن پایین،
پنج مورد هم سقط جنین داشتیم.
لوکوموتیو ران هم یه آهنگ داریوش برامون گذاشت،
همه با هم اشک ریختیم!!!


شاسکوله پشت نیسانش زده بود فروشی.
شمارشم زده بود
دو تا افسر پشت سرش بودن
یکیشون گفت بزار بهش زنگ بزنم ببینم پشت فرمون جواب میده
پلیسا زنگ زدن گفتن داداش ماشینت چند؟
شاسکوله گفت: داداش دوتا افسر حرومزاده پشت سرمنن،رفتن خودم زنگ میزنم!


پسر ﺟﻨﻴﻔﺮ ﻟﻮﭘﺰ توی مدرسه داشت گریه میکرد
مدیرش ازش پرسید: پسرم چرا گریه میکنی؟
گفت مامانمو میخوام
مدیر گفت:پسرم ما همه مامانتو میخوایم
ولی ﺑﺒﻴﻦ ﭼﻘﺪﺭ ساکتیم !!!


دیشب اینترنتم قطع شد
تا رفتم تو حال بابام با چوب افتاد به جونمو هی داد میزد دزد دزد…..
یهو مادرم داد زد نزن نزن پسرمونه ….
بابام تو چشاش اشک جمع شد
گفت تویی؟ چقد بزرگ شدی!


یه نفر لخت شد ایران بیدار شد
.
.
.
.
.
.
.
ایران رو لخت کردن یه نفر بیدار نشد


ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺗﺤﺼﯿﻠﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩﮐﻪ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰ ﺧﻮﻧﻪ ، ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ :ﻣﻬﻨﺪﺱ ﯾﻪ ۲ ﺗﺎ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ


یکی میگفت با یکی از همکارا بحث میکردم توهین کرد جوابشو ندادم.
دوستم بم گفت آفرینشعورتُ نشون دادی با این سکوت
امروز دوستم با همون همکارمون بحثشون شد
بش گفت : من فلانی نیستم مثه بُــز نگات کنما
میزنم داغونت میکنم


شاسکوله رو بعد از چهل روز از زیر آوار در میارن
میگن چطوری چهل روز تونستی زنده بمونی.
میگه اون گوشه یه سوراخ بود
شبها میرفتم سر کوچه ساندویچ میخوردم برمیگشتم
تا برادرای هلال احمر بیان نجاتم بدن


همه عنن فقط ما خوبیم
.
.
.
.
.
.
خلاصه اخبار ایران


آدم با دو میلیون اسپرم مسابقه بده اول بشه به دنیا بیاد
بعد بین ۲۰۰ تا کشور زرتی بیوفته تو ایران…
خدایی این کار اسرائیل نیست؟؟
تابلوئه نقشه ست


چندسال آینده در افغانستان:
.
.
.
.
.
.
.
هینگامه جان!
میروی بر مدرسه از خود مواظبت کن
یک مشت کارگر ایرانی بر ساختیمان روبرویی کار مییکینند …
بر تو نیرنگ میزنند :|


عاقا تو اتوبوس نشسته بودم
یهو یه پسره با راننده کل انداخت
منم گفتم کلفتی صدات رو به رخ راننده زحمت کش بلند نکن
یهو یکی گفت بیگ لایک
یکی گفت پرفکت
یکی گفت عالی
من مات اون نفری شدم که از ته اتوبوس داد زد عاقا با اجازه کپی


آیا از موهای زائد خود خسته شده اید؟.
.
.
.
.
.
.
.
.
خسته نباشی پشمالو.
خدا قوت


اثرات شادی: یک گروه از دانشمندان استرالیائی برای مطالعهاثرات شادی بر سلامت انسان دست به آزمایش جالبی زدند.
آنها خون تعدادی از مبتلایان به افسردگی رابه یک گروه شش تایی از خوکچه های هندی تزریق کردندو مشاهده کردند که هر شش خوکچه پس از دو ساعت مردند.
در مرحله بعد خونی را که از انسان های بسیار شاد و با نشاط گرفته شده بودرا به شش خوکچه دیگر تزریق.و دیدن بعد از طی دو ساعت همه شش خوکچه مردند.
آنها نتیجه گرفتند خون آدم به خوکچه نمیسازه. هیچیدیگه الان دارن یه آزمایش دیگه طراحی میکنن.


خانواده میخان یه هفته برن مسافرت… .
.
.
.
.
.
.
.
.
بابام گرفته با اسپری رو دیوارحیاط بزرگ نوشته :
.
.
.
.
لعنت بر پدر کسی که در این مکان دختر بیاورد


ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﻮﻗﻊ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪﮔﻔﺘﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪﯾﻦ !؟
ﮔﻔﺘﻪ تقریبا ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ .. !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻻﯼ ﺷﺎﺥﻭ ﺑﺮﮒ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺎﺩ!
ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺯﺩﻥﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻩ میگه من کلاغم!!!


مورد داشتیم دختره زنگ زده فرودگاه پرسیده
ببخشید پرواز تهران مشهد زمانش چقدره؟
خانومه گفته یه لحظه!
دختره گفته: مرسی و قطع کرده!!!!!! . . . . . .
می فهمیییی قطع کرده!!!


دوستم میگفت :
امروز رفته بودم پیش فالگیر
می گفت: به زودی عاشق میشی، زن می گیری
دیگه ساکت شد چیزی نمی گفت
گفتم خب بعدش؟
گفت کلیپس زنت نمیذاره بقیشو ببینم!!


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ جهان گشود.
انگاری بقیه تو محله جمشید چشم به جهان گشودن.


به مامانم میگم چرا تو خونه همش دمپایی پات میکنی, میگه:
یه کابوی هیچوقت از اسلحه اش دور نمیمونه.
من :|
قانع شدم, چون مسلح بود!!!


اصفهانیه صد هزار صلوات نذر میکنه ،
وقتی نذرش برآورده میشه میره ورزشگاه آزادی داد میزنه :
محمدیاش صلوااااااات..


ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺘﺮﺳﻢ
‘ ﺍﺯﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ’ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺰﺩﻧﻢ ﮐﻪ!
ﺁﻗﺎﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﺴﺖ…!!!


اس ام اس دادن پسرا:
سلام عشقم زیبای من!
دلم واست تنگ شده بود
بدون که جسم و روحه من فقط مال خودته عشقم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
send to:
مریم،راضیه،نگار،سحر،پارمیدا،پروانه،شیدا،مهسا،شادی،مینا،نرگس..!


ما در ایران افتخار داشتن بزرگترین فروشگاه متحرک جهان( متروى تهران) رو داریم
اما دیده شده برخى افراد سود جو ازش به عنوان وسیله نقلیه استفاده میکنند.


قبلاً خانمها می گفتند دکتر محرم آدمه.
بعد گفتن روحانی مسجد محرمه.
بعدش کم کم عکاس و فیلمبردار و عاقد و پسرخاله
و برادر شوهر و شوهر خواهر و همکار و رئیس هم محرم شدن….
الان که فقط موقع نماز چادر می پوشند ظاهراً فقط خدا نامحرمه!


آبادانیه میره خواستگاری…..
پدرعروس ازش میپرسه:شغل ثابت داری؟
آبادانیه میگه: کا دمت گرم،امام جمعه تهران سی ساله که موقته،
از موی جنگ زده انتظار شغل ثابت داری؟؟


تو اتوبان تهران قم ترافیک بوده،
یکی از راننده‌ها از یه عابر میپرسه چه خبر شده؟
عابر میگه: یه اخونده رو گروگان گرفتن،
گفتن یا ۳ میلیارد تومن میدین یا بنزین میریزیم روش و آتیشش میزنیم.
دولت گفته پول نداریم ولی مردم اومدن واسه کمک کردن…
راننده میگه: خب تا حالا چقدر کمک شده؟
عابر میگه: دیگه هرکی به وسع خودش…
۱ لیتر …۲ لیتر


تنها شعار انقلاب که محقق شد:
به کوری چشم شاه
زمستون هم بهاره….


من اولین باری که به بابام گفتم زن میخوام گفت
موز نخور
خرما نخور
گرمی نخور
گوه زیادی هم نخور


ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ﻧﺮﻱ ﻫﻴﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﻧﻤﻴﻮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺏ ﺍﺯ ﺍﺏ ﺗﻜﻮﻥ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻩ
.
.
.
.
.
.
.
. ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍ ﻧﻜﻨﻪ ﻭﺿﻮ ﺑﮕﻴﺮﻱ
پنج ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﺨﻮﺍﻱ ﻭﺿﻮﺗﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻱ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﺭﺍﻧﻴﻮﻡ ﺗﻮ ﺷﻜﻤﺖ ﻏﻨﻲ ﻣﻴﻜﻨﻦ


روزی پسرکی وارد مغازه ای میشود و مغازه‌دار در گوشِ مشتریش می‌گوید:
"اون پسر رو میبینی؟ اون احمق ترین پسرِ دنیاست! ببین الان بهت ثابت می‌کنم!"
مغازه دار یه اسکناس یک دلاری توی یک دستشو دو تا سکه ی ۲۵سنتی توی دستِ دیگرش میگذاره
و پسرک رو صدا میکنه و بهش میگه:
"پسرم، کدوم دست رو میخوای؟"
پسرک سکه‌ها رو بر میداره و از مغازه بیرون میره.
مغازه‌دار رو به مشتری گفت : "نگفتم؟"
بعدا وقتی مشتری از مغازه بیرون میاد،
پسرک رو میبینه که داره از مغازه‌ی بستنی فروشی میاد بیرون.
میگه : "عمو جون, می‌تونم بپرسم چرا توی مغازه سکه ها رو انتخاب کردی؟"
پسر در حالی که بستنی رو لیس میزد، رو به مرد گفت:
"چون روزی که اسکناس رو بردارم، بازی تموم میشه!"

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به سایت رسمی ویکتور چت خوش آمدید این سایت تنها سایت رسمی چت روم ویکتور چت بزرگترین چت روم فارسی زبان می باشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چند درصد این سایت را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 649
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 457
  • باردید دیروز : 70
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 675
  • بازدید ماه : 1,579
  • بازدید سال : 11,593
  • بازدید کلی : 114,505