loading...
سایت تفریحی و سرگرمی ویکتور چت | چت روم فارسی | ویکتوریا چت
What بازدید : 57 دوشنبه 1393/08/05 نظرات (0)

 

گروه سرگرمی ROZANEH

یه بار رفته بودیم مهمونی
یکی دوساعت که نشستیم یه دفعه دختر کوچیکه ی صاحب خونه گفت :دایی! شما کی میرین؟
داییشم گفت چی کار داری؟
دختره : ما کیک داریم میخوایم وقتی شما رفتین بخوریم
پی نوشت : بعد آن واقعه هنوز از سلامت آن دختر کوچک اطلاعی نیست :|


عایا میدونستید فرق بین نارنگی و پرتقال چیه ؟
نارنگی شلوار کردی میپوشه ولی پرتقال ساپورت !
نه جون من اطلاعات رو کیف کردی ؟ گنجینه اطلاعات نایابم !


مارمولکا همیشه یه جوری میدون که انگار دسشویی دارن ! :))


یه سری پسرا هستن که امروز ریششون رو میزنن فردا دوباره درمیاد …
اینارو خدا از خاک حاصلخیز خلق کردَتِشون !


طرف تو فیسبوق محل زندگیشو زده بود "لندن انگلستان" ولی یه ساعت پیش تو سرمای ۶۵ – درجه ، توی صف دریافت سبد کالا رویت شده !


دختر است دیگر …
نتیجه ی سونوگرافی رو میگم !
چیه همش دوست دارین برای دخترا حرف درست کنین ؟؟؟
 


دختره تازه ۱۰ سالش شده نوشته:
سیگار یا ماشه ؟
کدام را امشب بکشم؟!
کسی عروسک این بچه رو ندیده ؟


آغا تعریف از خود نباشه من خیلی خوشگلم
اصلن خود خود پری دریایی ام
ولی نمیدونم چرا با گوشیم از خودم عکس میگیرم
بیش ترشبیه سگ دریایی ام :|


اولین و آخرین باری که کادو ولنتاین گرفتم ، ولن پارسال بود اونم دوستم میخواست بره دسشویی کادوشو داد دست من خیس نشه !


ﭘﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻛﻮﻓﺖ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﺩﻳﮕﺮ …
ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …


اون چه حشره ایه که "سبزه و سنگ" می‌خوره ؟
حشرۀ سبزِ سنگ خوار ! :))


یه زمانی بود کمتر کسی میدونست ولنتاین چیه ، هرچی کادو دلت میخواست میگرفتی ، کسی هم گیر نمیداد !
الان جرات نداری یه روبان قرمز بخری توی بهمن ماه ، دخترخاله ی ۳ساله ت اول از همه میفهمه …
 


اینقد بدم میاد از اینایی که ازشون بدم میاد !


ظهر تو تلویزیون دختره میگفت بابام گاواشو فروخته برا خواهرم جهاز خریده
بابام بهم گفت شانس آوردیم دختر نداریم ، وگرنه مجبور بودم بفروشمت :|


مورد داشتیم پسره میخواسته از ایست بازرسی حرم رد بشه بهش گیر دادن که چادرت کو ؟


مجری: فامیل دور چرا ببعی رو گذاشتی رو سرت!؟
فامیل: آقای مجری امروز یه دکتره تو ماهواره میگفت اگه پشکل گوسفند بمالین رو سرتون موهاتون دوباره درمیاد
ببعی: دَدی انقد حرف نزن تمرکزم بهم میریزه!
فامیل: سیرداغ ببینم! 2ساعته داری تلاش میکنی هنوز موفق نشدی! من از بچگی آرزوم بوده مو داشته باشم،تو آخرش گند میزنی به آرمانهای من!
ببعی: دستشوییم نمیاد...
فامیل: به آبشار فکر کن...نه نه اون مال یه چیز دیگه س...به وضعیت اقتصادیمون فکر کن! ولی فقط به وضع ده یازده سال پیش فکر کنی ها،میترسم اگه به جلوتر فکر کنی کل هیکلم مو دربیاره!
مجری: آخه آدم واس خوشگلی هر کاری میکنه؟ واقعاٌ عقل هم چیز به درد بخوریه!
فامیل: نه آقای مجری...تو این دوره زمونه ای که مردم عقلشون به چشمشونه پشکل بیشتر به درد آدم میخوره!


مردم يه جوري با پالتو و چتر تو خيابونن كه انگار وسطاي بهمنه..
كم كم اين سوال داره تو ذهن بعضيا پر رنگ ميشه كه "عيد چي بپوشم"
والا...با اين هواي پاييزيشون


آيا ميدانستيد خالد مشعل دو برادر دارد: 
١- جاسم فندك 
٢- هاشم منقل
تا اكتشافات بعدى خدا يار و نگهدار!


بابام ی ساعته نشسته کنارم داره باهام صحبت میکنه
منم ی ساعته دارم با ایکون های دسکتاپ بازی میکنم


ﺍﮔﺮ ﻭﺣﯿﺪ ﻣﺮﺩ … ﻭﺣﯿﺪﻩ ﺯﻥ ! 
ﺍﮔﺮ ﺳﻌﯿﺪ ﻣﺮﺩ … ﺳﻌﯿﺪﻩ ﺯﻥ ! 
ﺍﮔﺮ ﺣﻤﯿﺪ ﻣﺮﺩ… ﺣﻤﯿﺪﻩ ﺯﻥ ! 
ﺍﮔﺮ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻣﺮﺩ… ﻋﺮﻓﺎﻧﻪ ﺯﻥ ! 
ﭘﺲ ﺣﺘﻤﺎ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﺷﺪﻩ ﺯﻥ ! 

ﺩﺧﺘﺮﺍﺍﺍﺍ ﺩﺳـــــــــــــﺕ ﺟــــﯿـــــــــــــﻎ ﻫـــــــــــــــﻮﺭﺍ


تو دستشویی پارک بودم یکی در زد. گف :سلام خوبی؟
من باخجالت :خوبم مرسی!
گف چیکا میکنی؟ گفتم آدم اینجا چیکار میکنه؟ گف :میتونم الان بیام اونجا؟
عصبی شدم گفتم :هنوز کار دارم.
یهو گف وايسا بهت زنگ می زنم الان یه دیوانه تو دسشویی داره جواب میده!
من|:
آفتابه که غش کرد.


دوتا خفاش از سقف غار برعکس آویزون بودن
یکیشون پرسید بدترین روز زندگیت کی بود؟
دوستشم جواب میده پارسال که اسهال گرفته بودم!


سه تا برادر می خواستن بخوابن ولی هیچ کدومشون راضی نمیشده بلند شه چراغو خاموش کنه اونا با هم قرار میذارن هرکی زودتر حرف بزنه باید بلند شه چراغو خاموش کنه
چند روز میگذره و همسایه ها میبینن از اینا خبری نیستو میان در خونه اینارو میشکنن و میان تو میبینن هر سه تاشون مردن اولی رو کفن میکنن دومی رو کفن میکنن نوبت به سومی که میشه من زنده ام اون دوتا داداش دیگش میگن پ پاشو چراغو خاموش کن!!!!!!!!


لعنت به آهنگایی که منو یادتومیندازه -___-

مخصوصااین آهنگه :(

سلام الاغ عزیـــــــــــــز :D
حالت چطـــــــــــــوره ه ه ه؟؟؟ ^__^


گوگل جان
فدات شم
همه ی ما می دونیم تو چه قدر توانایی و باهوش
ولی جونه هر کی دوس داری بذار حداقل دو تا حرف از چیزی که می خوایم رو تایپ کنیم
آبرو حیثیتم جلو بابام رفت.


یه روز یه مرده داشته تو خیابون می رفته که یهو میبینه چهار تا خانوم ریختن دارن مادرزنشو کتک میزنن. همسایش ماجرا رو میبینه و میاد پیش مرده و میگه: نمیری کمک کنی؟
مرده میگه: نه! فک کنم چهار نفر کافی باشه!!!


انــگار پَشــه هـا با ســَرد شـُدن هـَوا
کاپـِشــن پوشیــدن!
بی شـعور هـا نِمیــرن کــهـ!


تیریــپ میزنی میری بیــرون ســگ نیست برات وق وق کنه! 
حــالا کافیه ساعت 12 شب با شلوار باب اسفنجی بزنی بیرون بخوای نوشابه بخری. از عشق اولت گرفته تا استاد دانشگات و شهردار منطقه جلوت سبز میشن!
خدایی اگه دروغ میگم بگین


میگم این پاییزم یه جورفیگور سرمارو گرفته انگار زمستانه
خوب یه زره خود تو جمع کن باوقار باش


اولی: مادرزن من یه فرشتس!
دومی: خوش به حالت! مال من هنوز زندست!!!


هوا یه جوری شده یکی با بافت و شال گردن و کلاه و بوت میاد بیرون
یکی با تیشرت آستین کوتاه و سندل !
هر ۲نفر هم رضایت کامل دارن …

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به سایت رسمی ویکتور چت خوش آمدید این سایت تنها سایت رسمی چت روم ویکتور چت بزرگترین چت روم فارسی زبان می باشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چند درصد این سایت را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 649
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 65
  • باردید دیروز : 70
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 283
  • بازدید ماه : 1,187
  • بازدید سال : 11,201
  • بازدید کلی : 114,113